مورچه‌ای کوچک دید...

مورچه‌ای کوچک دید که قلمی روی کاغذ حرکت


 می‌کند و نقش‌های زیبا رسم می‌کند. به مور


 دیگری گفت این قلم نقش‌های زیبا و


 عجیبی رسم می‌کند.نقش‌هایی 


که مانند گل یاسمن و سوسن است


آن مور گفت: این کار قلم نیست


 فاعل اصلی انگشتان هستند


 که قلم را به نگارش وا می‌دارند.


مور سوم گفت: نه فاعل اصلی انگشت نیست


 بلکه بازو است. زیرا انگشت


 از نیروی بازو کمک می‌گیرد.


مورچه‌ها همچنان بحث و گفتگو می‌کردند


 و بحث به بالا و بالاتر کشیده شد


 هر مورچه نظر عالمانه‌تری می‌داد


 تا اینکه مساله به بزرگ مورچگان رسید.


او بسیار دانا و باهوش بود گفت: این هنر 


از عالم مادی صورت و ظاهر نیست


 این کار عقل است. تن مادی انسان با


 آمدن خواب و مرگ بی هوش


 و بی‌خبر می‌شود. تن لباس است


 این نقش‌ها را عقل آن مرد رسم می‌کند.


مولوی در ادامه داستان می‌گوید


 آن مورچه عاقل هم، حقیقت را نمی‌دانست


 عقل بدون خواست خداوند مثل سنگ است


 اگر خدا یک لحظه، عقل را به حال خود 


رها کند همین عقل زیرک بزرگ


 نادانی‌ها و خطاهای دردناکی انجام می‌دهد.

نظرات 11 + ارسال نظر
آوا جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.ava1611.blogfa.com/

مرسی وب شماهم قشنگع

خواهش میکنم نظر لطفته

کودک درون من، اکتیو تشریف داره جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 05:10 ب.ظ http://f123.mihanblog.com

زیبا بود.

ممنون اومدی

نظر لطفته وظیفم بود ممنون از حضور سبزت

کودک درون من، اکتیو تشریف داره جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 05:11 ب.ظ http://f123.mihanblog.com

راستی من تا حالا به وب بلاگ اسکای کامنت نداده بودم
برام صفحه نظراتش جالب بود

بلی بسی جالب است

دختر اردیبهشتی جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 06:01 ب.ظ http://khatereh1395.blogfa.com

مثل همیشه عالی

مرسی نظر لطفته

آوا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:37 ب.ظ http://www.ava1611.blogfa.com/

ادمای مهربون اگه نامهربونی ببینن نامهربون نمیشن،فقط هی هرروز سردتر و ساکت تر میشن

آوا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.ava1611.blogfa.com/

کــاش ایــن مــردم می فهمیدند

حالـــی که پریـشان اسٺ،

آرامـــش میخواهـد، نـه سرزنـش

آوا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.ava1611.blogfa.com/

کاش خدا روزی تو را هم به درد من دچار کند.
بگویم برو
عاشقانه نگاهم کنی
بگویم نباش
عاشقانه نگاهم کنی
بگویم خسته ام،به سلامت
عاشقانه نگاهم کنی
کاش خدا تو را هم به درد من دچار کند

آوا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.ava1611.blogfa.com/

هرگز نباید بخشید،
کسی را‌ که به دروغ تو را کنارِ دلش نگه می دارد و با تو عاشقانه رفتار می کند‌؛
تنها به این خاطر که این روزهایش
خالی از آدم است...

آوا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.ava1611.blogfa.com/

همچون قطرات بر سرم میبارد
هر بار ببینَدَم شکایت دارد
من عاشق صاف و صادقی بودم که
"کافر همه را به کیش خود پندارد"

کودک درون من، اکتیو تشریف داره یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:09 ق.ظ http://f123.mihanblog.com

میهن بلاگ که طرفدارای زیادی داره
شما چرا اولین بارتون بوده که اومدی میهن کامنت بدی؟
متعجب شدم

نمیدونم آخه بیشتر تو بلاگ فا چرخ میزنم شایدم دادم خبر ندارم

کودک درون من، اکتیو تشریف داره سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 10:56 ب.ظ http://f123.mihanblog.com

چرا همچو من دیر به دیر پست میگذاری ای رفیق

رفیق دس رو دلم نزار ک خونهمن تا دانشگاه بودم هر روز پست میزاشتم ولی از وقتی رفتم سر کار دیگه صب میرفتم دوازده شب میومدم خونه البته الان بیکارم تا چند مدتی ولی هنوز رو‌دور نیوفتادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد