داستان دل سوزاندن عزراییل....

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد


پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:


ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی


آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟


عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…


۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.


۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.


در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

نظرات 9 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:38 ق.ظ http://konkur-yasukand.blogfa.com/

مرسی از حضورتون

خواهش میکنم مرسی از حضور گرمتون

رها چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:53 ق.ظ http://rahatanha73.blogfa.com/

به چــــه تشبیه کنم نــام تو را



به بــــهار



یا به آبی زلال دریــــا….!



ســـــاده تر می گویم



تـــو



تــــمامیت



احساس منی///

رها چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:03 ق.ظ http://rahatanha73.blogfa.com/

مرا اینگونه باور کن

کمی تنها کمی خسته

کمی از یادها رفته

خدا هم ترک ما کرده

خدا دیگر کجا رفته؟///

sana چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.neloofareabee.blogfa.com

چه جااااااالب

مایکل بارکر چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:28 ب.ظ

perfect

حرف نداشت . . .

مرسی

kosar پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 06:40 ب.ظ http://k-219.blogfa.com

لاااااااااااااایک...

مرسی

وانیا جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 12:09 ب.ظ http://sharmina.blogfa.com/

قشنگ بود

مرسی

شبنم یکشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 11:34 ق.ظ http://shabnam-33.blogfa.com

لایک

حبیب دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:09 ق.ظ http://jaafarnezhad20ivrigh.blogfa.com

ممنونم بزرگوار
...
[گل][گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد