لختی اندیشید. سپس برای آن که قدرت و سرعت اتومبیلش را بیازماید
یا به رخ پلیس بکشد. بر سرعتش افزود.
به 180 رسید و سپس 200 را پشت سر گذاشت، از 220
گذشت و به 240 رسید. اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد
و او دانست که پلیس را مغلوب کرده است.
ناگهان به خود آمد و گفت: "مرا چه میشود که در این سن و سال
با این سرعت میرانم؟ باشد که بایستم تا او بیاید و بدانم چه میخواهد."
از سرعتش کاست و سپس در کنار جاده منتظر ایستاد تا پلیس برسد.
اتومبیل پلیس آمد و پشت سرش توقف کرد...
افسر پلیس به سوی او آمد، نگاهی به ساعتش انداخت و گفت:
"ده دقیقه دیگر وقت
خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم
برای تعطیلات چند روزی به مرخصی
بروم. سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه دیده بودم
و نه شنیده بودم. خصوصا اینکه به هشدار من توجهی نکردی
و وقتی منو پشت سرت دیدی سرعتت رو بیشتر و بیشتر
کرده و از دست پلیس فرار کردی. تنها اگر دلیلی قانعکننده
داشته باشی که چرا به این سرعت میراندی، میگذارم بروی."
مرد میانسال نگاهی به افسر کرد و گفت:
"میدونی، جناب سروان؛ سالها قبل زن من با یک افسر پلیس فرار کرد.
وقتی شما رو آژیر کشان پشت سرم دیدم تصور کردم داری اونو برمیگردونی!"
افسر خندید و گفت: "روز خوبی داشته باشید، آقا!"
و برگشته سوار اتومبیلش شد و رفت.
سلام ما به شما سر زدیم
شما هم به ما سر بزنید .. عکس نوشته های جدید و بسیار زیبا
اگرم کارت پستال ها رو دوست داشتید ما رو با نام
فتوکده | کارت پستال و کارت ویزیت لینک کنید...
اومدی نظرتو در مورد کارت پستالا بدون تعارف بنویس تا اگر ایرادی تو کارامون هست برطرف کنیم
.............................................................................................
در ضمن آدرس سایت بصورت لینک کوتاه درج شده تا اسپم نشه ..
ادرس سایت فتوکده دات کام هست که میتونید از گوگل فتوکده رو سر کنید و به سایت تشریف بیارید
یا روی همین لینکی که براتون گذاشتیم کلیک کنید تا وارد آدرس اصلی سایت بشید
سلام دوست عزیز خیلی متشکرم که بنده رو مفتخر کردید و به وب بنده اومدید
حتما خدمت میرسم